گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
هنوز طرز نگاهش به آسمان تازهست
دو بال مشرقیاش با اُفق هماندازهست
سر نهادیم به سودای کسی کاین سر از اوست
نه همین سر که تن و جان و جهان یکسر از اوست...
فرخنده پیکریست که سر در هوای توست
فرخندهتر سریست که بر خاک پای توست
گر بسوزیم به آتش همه گویند سزاست
در خور جورم و از فضل توام چشم عطاست
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
دلم تنهاست، ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
حرف تو به شعر ناب پهلو زده است
آرامش تو به آب پهلو زده است