پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
داشت میگفت خداحافظ و مادر میسوخت
آب میریخت ولی کوچه سراسر میسوخت
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
ایرانم! ای از خونِ یاران، لالهزاران!
ای لالهزارِ بی خزان از خونِ یاران!
آیا چه دیدی آن شب، در قتلگاه یاران؟
چشم درشت خونین، ای ماه سوگواران!...
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
ز آه سینۀ سوزان ترانه میسازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه میسازم