پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند