سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
کلامش سنگها را نرم میکرد
دلِ افسردگان را گرم میکرد
ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را