تابید بر زمین
نوری از آسمان
چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد
همیشه خاکی صحن غریبها بد نیست
بقیع، پنجره دارد اگرچه مشهد نیست
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست