ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
تابید بر زمین
نوری از آسمان
چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست