یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد
دل آزاده با خدا باشد
ذکر، نسیان ماسوا باشد
خدایا به جاه خداوندیات
که بخشی مقام رضامندیات
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
خداوندا در این دیرینه منزل
دری نشناختم غیر از در دل
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را
آن کس که تو را دید نداند سر و پا را
خدایا دلی ده حقیقتشناس
زبانی سزاوار حمد و سپاس