در دل بیخبران جز غم عالم غم نیست
در غم عشق تو ما را خبر از عالم نیست
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
نی از تو حیات جاودان میخواهم
نی عیش و تَنعُّم جهان میخواهم
خداوندا به ذات کامل خویش
به دریاهای لطف شامل خویش
ای دوای درون خستهدلان
مرهم سینۀ شکستهدلان
ای وجود تو اصل هر موجود
هستی و بودهای و خواهی بود