عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
خدا در شورِ بزمش، از عسل پر کرد جامت را
که شیرینتر کند در لحظههای تشنه کامت را
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...