آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند