ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند