ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
بهارا! حال زارم را بگویم؟
دل بی برگ و بارم را بگویم؟
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم