ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
گفتند از صلح، گفتند جنگ افتخاری ندارد
گفتند این نسلِ تردید با جنگ کاری ندارد
شکست بغض تو را این غروب، میدانم
و خون گریست برای تو، خوب میدانم...
سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم