تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد
مبر به جای اطاعت به کار طاعت را
گران به خاطر مردم مکن عبادت را
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیمشبی دفع صد بلا بکند
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
گَرَم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
هر آنکه جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی
هنوز راه ندارد کسی به عالم تو
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو
اگر وطن به مقام رضا توانی کرد
غبار حادثه را توتیا توانی کرد