آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟