ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
مردم که شهامت تو را میدیدند
خورشید رشادت تو را میدیدند
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن