صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
ای خاک ره تو خطّۀ خاک
پاکی ز تو دیده عالم پاک
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
چشمۀ خور در فلک چارمین
سوخت ز داغ دل امّالبنین
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شدهاند
گر سوى ملک عدم باز بیابى راهى
شاید از سرّ وجودت بدهند آگاهى
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
دنیاست در تلاطم و طوفان کران کران
خشم و خشونت و غم کشتار بیامان
دختر فکر بکر من، غنچۀ لب چو وا کند
از نمکین کلامِ خود حقِ نمک ادا کند