امشب شکوه عشق جهانگیر میشود
روح لطیف عاطفه تصویر میشود
این اشکها به پای شما آتشم زدند
شکر خدا برای شما آتشم زدند
مولای ما نمونۀ دیگر نداشتهست
اعجاز خلقت است و برابر نداشتهست
همسایه، سایهات به سرم مستدام باد
لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهرهاش ز عصمت و عفت نقاب بود
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یکدم سپر شوند برای برادرش