سرسبزی ما از چمن عاشوراست
در نای شهیدان، سخن عاشوراست
نوزده سال مثل برق گذشت
نوزده سال از نیامدنت
چرا چو خاک چنین صاف و ساده باید مرد؟
و مثل سایه به خاک اوفتاده باید مرد؟
عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
میان خاک سر از آسمان در آوردیم
چقدر قمری بیآشیان در آوردیم
پیکار علیه ظالمان پیشهٔ ماست
جان در ره دوست دادن اندیشهٔ ماست