ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
کودکی سوخت در آتش به فغان، هیچ نگفت
مادری ساخت به اندوه نهان، هیچ نگفت
بیسایه مرا آن نور، با خویش کجا میبرد
بیپرسش و بیپاسخ، میرفت و مرا میبرد
بیمرگ سواران شب حادثههایید
خورشیدنگاهید و در آفاق رهایید
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
کاش از جنس جنون، بال و پری بود مرا
مثل سیمرغ از اینجا سفری بود مرا
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
یا علی! این کیست میآید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد