غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
تابید بر زمین
نوری از آسمان
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم