رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
تا گلو گریه کند، بُغض فراهم شده است
چشمها بس که مُطَهَّر شده، زمزم شده است
کجاست زندهدلی، کاملی، مسیحدمی
که فیض صحبتش از دل بَرَد غبارِ غمی
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين