چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
ای پاسخ بیچون و چرای همۀ ما
اکنون تویی و مسألههای همۀ ما
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست