تابید بر زمین
نوری از آسمان
چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست