ای هزار آینه حیران تو یا ثارالله
صبح سر زد ز گریبان تو یا ثارالله
آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین
آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین
ایرانم! ای از خونِ یاران، لالهزاران!
ای لالهزارِ بی خزان از خونِ یاران!
آیا چه دیدی آن شب، در قتلگاه یاران؟
چشم درشت خونین، ای ماه سوگواران!...
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
نازم آن زنده شهیدی که برِ داور خویش
سازد از خونِ گلو تاج و نهد بر سر خویش