تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
صبوری به پای تو سر میگذارد
غمت داغها بر جگر میگذارد
وقتی سکوت سبز تو تفسیر میشود
چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر میشود
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو