بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود