ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
در وصف تو کس، روشن و خوانا ننوشتهست
ای هر که نویسد ز تو، گویا ننوشتهست!
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
بعد از آن غروب تلخ، جان زخمی رباب
بیتو خو گرفته با زخمههای آفتاب
دوباره پیرهن از اشک و آه میپوشم
به یاد ماتم سرخت، سیاه میپوشم
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم
بعدِ یک عمر که ماندیم...که عادت کردیم