صدای به هم خوردن بال و پر بود
گمانم که جبریل آن دور و بر بود
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
آیینه بود و عاقبت او به خیر شد
دل را سپرد دست حسین و «زهیر» شد
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
آهسته میآید صدا: انگشترم آنجاست!
این هم کمی از چفیهام... بال و پرم آنجاست
یاعلی گفت با تمام وجود تا همهعمر با علی باشد
با علی باشد و طنین دلش دمبهدم ذکر یاعلی باشد
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری
شروع نامهام نامی کریم است
که بسمالله الرحمن الرحیم است
میرسد قصه به آن جا که علی دل تنگ است
میفروشد زرهی را که رفیق جنگ است
دلم میخواست عطر یاس باشم
کنار قاسم و عباس باشم
زهیر باش دلم! تا به کربلا برسی
به کاروان شهیدان نینوا برسی
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید
ماه هر شب تا سحر محو تماشای علیست
تازه در این خانه زهرا ماه شبهای علیست
از دید ما هر چند مشتی استخوان هستید
خونید و در رگهای این دنیا روان هستید