صدای به هم خوردن بال و پر بود
گمانم که جبریل آن دور و بر بود
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
راه گم کردی که از دیر نصاری سر در آوردی
یا به دنبال مسلمانی در این اطراف میگردی
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
آهسته میآید صدا: انگشترم آنجاست!
این هم کمی از چفیهام... بال و پرم آنجاست
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟
افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟
یاعلی گفت با تمام وجود تا همهعمر با علی باشد
با علی باشد و طنین دلش دمبهدم ذکر یاعلی باشد
شروع نامهام نامی کریم است
که بسمالله الرحمن الرحیم است
میرسد قصه به آن جا که علی دل تنگ است
میفروشد زرهی را که رفیق جنگ است
دلم میخواست عطر یاس باشم
کنار قاسم و عباس باشم
گذشته چند صباحی ز روز عاشورا
همان حماسه، که جاوید خواندهاند او را
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید
ماه هر شب تا سحر محو تماشای علیست
تازه در این خانه زهرا ماه شبهای علیست
از دید ما هر چند مشتی استخوان هستید
خونید و در رگهای این دنیا روان هستید