آه ای مدینه، شهر رسول امین سلام
مادر سلام، عطر گل یاسمین سلام
شب همان شب که سفر مبدأ دوران میشد
خط به خط باور تقویم، مسلمان میشد
تا صبح علی بود و مناجات شَبش
در اوج دعا روح حقیقتطلبش
چه روضهایست، که دلها کبوتر است اینجا
به هر که مینگرم، محو دلبر است اینجا
وَ قالت بنتُ خَیرِالمُرسَلینا
بِحُزنٍ اُنظُرینا یا مدینا
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
صدای ذکر تو شب را فرشتهباران کرد
حضور تو لب «شیراز» را غزلخوان کرد
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی