نام گرامیاش اگر عبدالعظیم بود
عبد خدای بود و مقامش عظیم بود
مسلم که از حسین سلام مکرّرش
باید که خواند حضرت عبّاس دیگرش
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
ای آفتاب فاطمه، در شهر ری مقیم
ری طور اهل دل، تو در آن موسی کلیم
از بلبلان هماره پیام تو را شنید
گل، جامه چاک کرد، چو نام تو را شنید
ای آنکه نور عشق و شرف در جبین توست
روشن، سرای دل ز چراغ یقین توست
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
از بوستان فاطمه، عطر و شمیم داشت
با دوستان فاطمه، لطف عمیم داشت
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود