گواهی میدهد انجیل هم آیات قرآن را
نمیفهمم تقلای مسیحیهای نجران را
میان باطل و حق، باز هم مجادله شد
گذاشت پا به میان عشق و ختم غائله شد
بهجز رحمت پیمبر از دری دیگر نمیآمد
ولو نجرانیان را تا ابد باور نمیآمد
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
مسیح، خوانده مرا، وقت امتحان من است
زمان، زمانِ رجزخوانی جوان من است
ما دامن خار و خس نخواهیم گرفت
پاداش عمل ز کس نخواهیم گرفت
شعر از مه و مهرِ شبشکن باید گفت
از فاطمه و ابالحسن باید گفت
چه شب است یا رب امشب كه شكسته قلب یاران
چه شبى كه فیض و رحمت، رسد از خدا چو باران