دوباره آمده آن شب، شب جدایی او
سرم فدایی او شد، دلم هوایی او
ببین که با غم و اندوه بعد رفتن تو
میان معرکه ماییم و راه روشن تو
چهل شب است که پای غم تو سوختهایم
به اشک خویش و نگاه تو چشم دوختهایم
صدای کربوبلای حسین میآید
به هوش باش، صدای حسین میآید
بایست، کوه صلابت میان دورانها!
نترس، سرو رشید از خروش طوفانها!
صدای جاری امواج، زیر و بم دارد
که رودخانه همین است، پیچ و خم دارد
به واژهای نکشیدهست منّت از جوهر
خطی که ساخته باشد مُرکّب از باور
شهید کن... که شهادت حیات مردان است
ولی برای شما مرگ، خط پایان است
بگو چه بود اگر خواب یا خیال نبود؟!
که روح سرکش من در زمان حال نبود
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
منِ شکسته منِ بیقرار در اتوبوس
گریستم همهٔ جاده را اتوبان را
دوباره شهر پر از شور و شوق و شیداییست
دوباره حال همه عاشقان تماشاییست