بعد از تو روزها شده بیرنگ مرتضی
بیرنگ، بیقرار و بدآهنگ مرتضی
دیشب میان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غریب من و غیبت تو بود
جا مانده روی خاک صحرا رد پايت
پيچيده در گوش شقايقها صدايت
هر غنچه به باغ سوگوار تو شدهست
هر لاله به دشت داغدار تو شدهست
اگر چه خانه پر از عکس و نام و نامۀ توست
غریب شهری و زخمت شناسنامۀ توست
همیشه خاک پای همسفرهاست
سرش بر شانۀ خونینجگرهاست
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟