کربلا
شهر قصههای دور نیست
رنگ سیاه و سرخِ تو را دارند
اینروزها تمام خیابانها
با اینکه دم از خطبه و تفسیر زدی
در لشکر ابن سعد شمشیر زدی
آشفته كن ای غم، دل طوفانی ما را
انكار كن ای كفر، مسلمانی ما را
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد
غسل در خون زده احرام تماشا بستند
قامت دل به نمازی خوش و زیبا بستند