امروز دلتنگم، نمیدانم چرا! شاید...
این عمر با من راه میآید؟ نمیآید؟
آن صدایی که مرا سوی تماشا میخواند
از فراموشیِ امروز به فردا میخواند
آن روز هرچند آخرین روز جهان باشد
باید شروع فصل خوب داستان باشد
و خانهها، همه، هر جا، خراب خواهد شد
در آسمان و زمین، انقلاب خواهد شد
زمين را میکشند از زير پامان مثل بم يک روز
نمیبينيم در آيينه خود را صبحدم يک روز
مفتاح اجابت دعایش، خواندند
سرچشمۀ رحمت خدایش، خواندند