ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
خورشید بر مسیر سفر بست راه را
در دست خود گرفت سپس دست ماه را
قلم چو کوه دماوند سخت و سنگینبار
ورق کبوتر آتش گرفتهای تبدار
صد بار اگر شویم فدای تو یاحسین
کاری نکردهایم برای تو یاحسین
عمریست گفتهایم به عشق تو یا علی:
«یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»
ماه محرم آمده باید دگر شوم
باید به خود بیایم و زیر و زبر شوم
اگر نوبهارم، اگر زمهریرم
اگر آبشارم، اگر آبگیرم
ماه اسفند فراز آمده، سرخوش، سرشار
این چه ماهیست چنین روشن و آیینهتبار؟!
بعد از آن غروب تلخ، جان زخمی رباب
بیتو خو گرفته با زخمههای آفتاب
چو بر گاه عزّت نشستی امیرا
رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا
تا بر شد از نیام فلق، برق خنجرش
برچید شب ز دشت و دمن تیره چادرش
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
هلا! در این کران فقط به حُر، امان نمیرسد
که در کنار او به هیچکس زیان نمیرسد
طبع و سخن و لوح و قلم گشته گهربار
در مدح گل باغ علی، میثم تمار
سحر چون پیک غم از در درآید
شرار از سینه، آه از دل برآید
آن شب که آسمان خدا بیستاره بود
مردی حضور فاجعه را در نظاره بود
باز این چه شورش است، مگر محشر آمده
خورشید سر برهنه به صحرا در آمده
کاروان، کاروان شورآور
کاروان، اشتیاق، سرتاسر
تو را تا دیدهام محو جمال کبریا دیدم
تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم
علی که بی گل رویش، جهان قوام نداشت
بدون پرتو او، روشنی دوام نداشت