از روى حسین تا نقاب افکندند
در عالم عشق، انقلاب افکندند
سحر که چلچلهها بال شوق وا کردند
سفر به دشت دلانگیز لالهها کردند
بوی گل از سپیده میآید
اشک شوقم ز دیده میآید
میرسد باز به گوش دل ما این آواز
چه نشستید که درهای عنایت شد باز
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
آمد عروس حجلۀ خورشید در شهود
در کوچهای نشست که سر منزل تو بود
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
رمضان آمد و دارم خبری بهتر از این
مژدهای دیگر و لطف دگری بهتر از این
ای ماه آسمانی ماه خدا حسن!
خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن!
تو را اینگونه مینامند مولای تلاطمها
و نامت غرش آبی آوای تلاطمها
گلخندهای که مهر به ماه خدا کند
از پای روز، حلقۀ شب را جدا کند
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی
این کیست که آقای جوانان بهشت است؟
نامیست که بر کنگرۀ عرش نوشته است
ای علوی ذات و خدایی صفات
صدرنشین همه کائنات
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است