باز جاریست خیابان به خیابان این شور
همقدم باز رسیدیم به میدان حضور
به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
آفتابی شدی و چشمانت
آسمان آسمان درخشیدند
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
چشم تو خراب میشود بر سر کفر
کُند است برای حنجرت خنجر کفر
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف