باید که برای تو سرِ دار بمیرم
یکباره به پایت صد و ده بار بمیرم
آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی
با پرچم سیاه به همراه هیأتی
مگر اندوه شبهای علی را چاه میفهمد؟
کجا درد دل آیینهها را آه میفهمد؟
شهر من قم نیست، اما در حریمش زندهام
در هوای حقحق هر یاکریمش زندهام
چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
دست مرا گرفت شبیه برادری
گفتم سلام، گفت سلام معطری