سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
عمریست انتظار تو ای ماه میکشم
در انتظار مهر رخت آه میکشم
ای قوم به حج آمده در خویش نپایید
از خود بهدرآیید که مهمان خدایید
دل را به نور عشق صفا میدهد نماز
جان را به ياد دوست جلا میدهد نماز
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
بهار آمد بهار من نیامد
گل آمد گلعذار من نیامد
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
شبی که مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود
امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین