چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت