آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت