چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
هیچکس اینجا نمیفهمد زبان گریه را
بغض میگیرد ز چشمانم توان گریه را