ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
پای در ره که نهادید افق تاری بود
شب در اندیشۀ تثبیت سیهکاری بود...
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
ایرانم! ای از خونِ یاران، لالهزاران!
ای لالهزارِ بی خزان از خونِ یاران!
آیا چه دیدی آن شب، در قتلگاه یاران؟
چشم درشت خونین، ای ماه سوگواران!...
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند