سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
ز هرچه بر سر من میرود چه تدبیرم
که در کمند قضا پایبند تقدیرم
...ای صبح را ز آتش مهر تو سینه گرم
وی شام را ز دودۀ قهر تو دل چو غار
ای به سزا لایق حمد و ثنا
ذات تو پاک از صفت ناسزا
از ابتدای کار جهان تا به انتها
دیباچهای نبود و نباشد بِه از دعا
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود