اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
عمری به فکر مردمان شهر بودی
اما کسی حالا به فکر مادرت نیست
به دست شعلههای شمع دادم دامن خود را
مگر ثابت کنم پروانهمسلک بودن خود را
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری