چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم