چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟
یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم